فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۱۷ دی
    • 6 January
    • ٥ رجب

در چنین روزی در سال 244 ه ق ابن سکیت از علمای بزرگ ادبیات عرب به شهادت رسید . وی آثار بسیاری در حوزه ادب عربی از خود به یادگار نهعاده است که از میان آنها می توان به الاضداد اشاره کرد .  توکل عباسی دستور کشتن ابن سکیت  را صادر کرد .


در چنین روزی در سال 92 ه ق سپاه اسلام به فرماندهی طارق بن زیاد وارد جبل الطارق شد .  این منطقه که در واقع پس از ورود طارق به آن به این نام نامگذاری شده است ، مرکز وقوع جنگی بود میان سپاه اسلام و سپاه اسپانیا  که نهایتا به پیروزی سپاه اسلام منجر شد .  اندلس در واقع در اواخر قرن اول هجرى به وسیله سپاهى از اعراب  و بربرهاى مسلمان شمال افریقا فتح  گردید .گفته می شود در جریان  فتح اندلس، قبایل ویزیگوت ساکن اسپانیا که از حکومت خود ناراضى بودند، با مسلمانان همکارى کردند.به همین جهت اگر چه ریاست و رهبرى اسپانیاى مسلمان با عربهاى مسلمان بود، اما رؤساى بربر و گوت هم داراى قدرت فراوان بودند.قدرت تقریبا مساوى عربها، بربرها و گوتها مانع از به قدرت رسیدن یک دولت کاملا قدرتمند مسلمان در اندلس مى‏شد.چنانکه گوتها همگى مسلمان نشدند و عده زیادى از آنها مسیحى باقى ماندند .فتح نواحى مسیحى نشین شمال اسپانیا و گسترش اسلام در تمامى آن سرزمین نیز ناتمام ماند .بنى امیه براى حفظ حاکمیت خود بر اندلس، یکى از رؤساى عرب ساکن آنجا را عامل خود قرار مى‏دادند، اما این شخص در برابر نافرمانى بربرها و گوتها قدرت چندانى نداشت و همراهى قبایل عرب با وى، معمولا براى حفظ موقعیت خودشان در برابر اقوام دیگر بود.در حالى که اندلس داراى چنین اوضاعى بود، بنى عباس موفق به سرنگونى حکومت بنى امیه شدند.در پى این واقعه، تعقیب امویان و قلع و قمع آنان آغاز شد و در نتیجه هر یک از بنى امیه در جستجوى یافتن پناهگاه به سویى گریختند.در این میان شخصى به نام عبد الرحمن از نوادگان هشام بن عبد الملک (دهمین خلیفه اموى) از چنگ عباسیان جان سالم بدر برد و به اندلس گریخت .او در سال 137 ه.ق  وارد اندلس شد (5 سال پس از تأسیس خلافت عباسى) و توانست تعدادى از قبایل عرب آنجا را با خود همراه سازد.در شرایطى که تعدادى از مسلمانان اندلس بى‏طرف بودند، نیروهاى متمایل به عباسیان متحمل شکست شدند و عبد الرحمن توانست قدرت را در دست گیرد.فاصله زیاد اندلس تا مرکز خلافت عباسیان، مانع از اقدام سریع و مؤثر بنى عباس براى تصرف اندلس شد و هنگامى که نیروهاى عباسیان به آنجا اعزام شدند، عبد الرحمن توانست همراهى گوتها و بربرها را با خود جلب کند.آنان در این مرحله حکومت عبد الرحمن را عامل حفظ استقلال سیاسى خود تلقى مى‏کردند.بدین ترتیب عبد الرحمن سلسله اموى اندلس را تأسیس کرد. عبد الرحمن و جانشینانش تا حدود صد سال بعد از تأسیس سلسله اموى اندلس، خود را امیر مى‏نامیدند.حکومت آنان جنبه دینى نداشت و عناصر کشورى و لشکرى آنان، ترکیبى از مسلمانان ومسیحیان بود.به همین دلیل نمى‏توانستند عنوان خلافت را که مفهومى صرفا اسلامى داشت، براى خود برگزینند.این امر اگر چه موجب آرامش داخلى قلمرو آنان مى‏شد، لیکن مقابله با دولتهاى مسیحى مستقل شمال اسپانیا را مشکل مى‏ساخت.بنابراین به دلیل هجوم مسیحیان به مرزهایشان، از اوایل قرن چهارم هجرى سیاست دینى مشخص‏ترى انتخاب کردند.در این زمان عبد الرحمن سوم حکمران اندلس، خود را خلیفه نامید.او با بهره‏گیرى از غیرت دینى مسلمانان، توانست مسیحیان شمال اسپانیا را شکست دهد.علاوه بر این، او در دریا نیز عرصه را بر مسیحیان تنگ کرد.در این زمان امویان اندلس، پا را از آن سرزمین فراتر نهاده قسمتى از شمال افریقا را هم تصرف کردند.این به معناى به مبارزه طلبیدن خلفاى عباسى بود.عباسیان نیز با دادن اختیارات به حکمرانان خود در شمال افریقا کوشیدند با امویان مقابله کنند.اما این اقدام سرانجام موجب کاهش هر چه بیشتر تسلط آنان بر شمال افریقا شد. بعد از سقوط امویان، اندلس از تسلط عباسیان بیرون شد. در آنجا نیز مثل بیشتر بلاد اختلاف مصرى و یمانى در میان بود. به سال 125 ابوالخطار یمانى بر اندلس تسلط یافت و صمبل بن حاتم که مصرى بود بر او بشورید و از ولایتدارى خلع کرد و یکى از مصریان را به ولایتدارى رسانید یمنیان میخواستند ابوالخطار را به مقام خویش باز برند اختلاف بالا گرفت و اندلس چهار ماه تمام ولایتدار نداشت عاقبت همگى بر ولایتدارى یوسف بن عبدالرحمن فهرى اتفاق کردند که مصرى بود و به سال 129 ولایت اندلس را بدو دادند و بنا شد یکسال ولایت بدست او باشد و سال بعد کار را بدست یمنیان دهد تا هر که را خواهند ولایتدار کنند و چون سال بگذشت یمنیان خواستند یکى از خویشتن را بولایت رسانند اما صمبل مقاومت کرد و گروه بسیار از ایشان را بکشت و باز بر ولایت یوسف اتفاق شد و کس بر او اعتراض نکرد تا عبدالرحمن اموى بر اندلس تسلط یافت. چون دولت اموى سقوط کرد و عباسیان به تعقیب و کشتار ایشان برخاستند یکى از بزرگان اموى عبدالرحمن پسر معاویة بن هشام از چنگ عباسیان به اندلس گریخت و دولت اموى اندلس را بنیان نهاد. جدایى اندلس از دولت عباسیان مایه ضعف ایشان بود اما منصور با همه کوششها که کرد نتوانست قدرت خویش را بر آن دیار استقرار دهد و به ناچار از در ملایمت درآمد. وقتى منصور از مسالمت کارى نساخت به پپین پادشاه فرنگ متوسل شد تا از او بر ضد عبدالرحمن کمک گیرد و فرستادگان به دربار او روان کرد که سالى چند در آنجا مقیم بودند و با فرستادگان وى به نزد منصور بازآمدند و باز به دربار پپین رفتند و براى وى هدیه‏هاى گرانبها بردند اما این گفتگوها ثمرى نداشت جز آنکه عبدالرحمن از هجوم فرنگیان بکشور خویش بیمناک شد و هرگز بصدد جنگ عباسیان نیفتاد بنابراین منصور در مانور سیاسى خویش به نسبت زیاد توفیق یافت و سیاست عباسیان را درباره اندلس پایه نهاد. بدوران مهدى همه دولتها از عباسیان حساب میبردند که این دولت بنهایت قدرت و وسعت رسیده بود اما آن اختلاف که میان خلیفه بغداد و اندلس بود مایه اضطراب بغداد بود که مهدى چون پدر قدرت امویان اندلس را به دیده حسد می نگریست و میخواست این دولت را از میان بردارد اما لشکر کشى به آن دیار میسر نبود که راه دراز بود و گذر دادن سپاه از صحراهاى آفریقا کارى دشوار مینمود و هم قوت عبدالرحمن اموى به حساب بود که وى در اندیشه بود دیار شام را از امویان بگیرد و اگر اوضاع اندلس اجازه میداد بدینکار اقدام کرده بود بدی نجهت دو خلیفه در بغداد و اندلس بدشمنى و کینه قانع شدند و کوشش عملى بر ضد همدیگر کمتر کردند . ابن اثیر گوید: «مهدى عبدالرحمن بن حبیب فهرى را باندلس فرستاد و او از آفریقا گذشت دریا را پیمود و بسلیمان بن یقطان که ولایت بارسلن داشت نامه نوشت و او را به اطاعت خلیفه بغداد خواند اما سلیمان دعوت وى را نپذیرفت و فهرى خشمگین با گروهى از بربران به قلمرو او هجوم برد اما سلیمان وی را بشکست و عبدالرحمن باقیمانده نیروى وى را تار و مار کرد و کشتیهاى او را بسوخت که فرار نتواند کرد فهرى در ناحیه والانس موضع گرفت و محصور شد اما مقاومتى سخت کرد و ترس وى بدلها افتاد و عبدالرحمن هزار دینار جایزه براى سرش معین کرد و یکى از بربران ویرا بکشت و سرش را به نزد خلیفه اندلس برد.
(منبع :  جعفریان ، رسول و خیراندیش  ، عبدالرسول ،  تاریخ اسلام و دولتهاى مسلمان، ص 119)

در چنین روزی در سال 1314 ه ش رضا خان طرح استعماری کشف حجاب را به مرحله اجرا گذاشت .  پس از تصویب قانون متحد الشکل شدن البسه در ششم دی 1307 ه ش و اجبار آقایان به پوشیدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگی ، رضا خان تلاش کرد که چهره ظاهری زنان ایرانی را نیز به صورت خارجی در آورد . از نظر رضا خان  حجاب ، مظهر جهل و عقب ماندگى بود. در آن زمان روشنفکران و فضاى فرهنگى و فکرى جامعه به تمدن و روش زندگى مردم در غرب و ایده هایى  مانند دولت غیر مذهبى، آموزش و پرورش بدون مذهب و برابرى زنان به عنوان ارزش هاى برخاسته از جوامع اروپایى تمایل  زیادى نشان مى دادند ومقلدان فرهنگ بیگانه برای اثبات نهایت وابستگی خود به فرهنگ بیگانه ای که به دقت نمی شناختند واز کنه اهداف آن آگاهی لازم نداشتند ، اسلام را همزاد و خادم ارتجاع و استبداد و حجاب را سمبل واپسگرایى و انحطاط معرفی می کردند. پیشنیه این امر را می توان به سفر رضا خان به کشور ترکیه مرتبط دانست . او در دوازدهم خرداد سال 1313 عازم ترکیه شد و تحت تاثیر اقدامات کمال آتاتورک بنیانگذار رژیم لاییک در این کشور قرار گرفت . به همین دلیل وی پس از بازگشت از این کشور ریشه برخی از پیشرفت های ممالک غرب را دین زدایی دانست . در سال 1313 و پس از افتتاح دانشگاه تهران دختران این دانشگاه به صورت بی حجاب در دانشگاه حضور یافتند . رضا خان در چنین روزی در سال 1314 ه ش طی جشن فارغ التحصیلی دختران بی حجاب در دانشسرای مقدماتی رسما بر کشف حجاب تاکید کرد . این اقدامات با برگزاری مراسم و آیین های مختلط ادامه یافت . رضا خان در این مراسم  به اتفاق همسر و دخترانش اشرف و شمس ، به صورت بی حجاب حضور داشت . این اقدام  دقیقا با عرف ایرانی مسلمان و دین اسلام مخالف  بود  . با ابلاغ قانون کشف حجاب برخی از زنان که چادر ایشان را اجبارا برداشتند، روسری به سر کردند ، روپوش های بلند پوشیدند . اما رضا خان دستور داد و با شدت هرچه تمام تر بر این گونه زنان هجوم برند و روسری هایشان را پاره کنند . ظلم وستمی که به دستور رضاخان و با پشتیبانی نیروهای نظامی و به اصطلاح انتظامی و تدارک تبلیغات روشنفکران مرعوب رضاخان علیه خانواده های مسلمان و به ویژه زنان مسلمان اعمال شد ، کارنامه  سراسر سیاهی و تباهی و ستمگری گروهی نادان متکبر و خودباخته را برای همیشه در تاریخ این کشور  ثبت  وبانیان وحامیان و مجریان آن را رسوا کرده است .  

در چنین روزی در سال 1952 میلادی تصویر دکتر محمد مصدق به عنوان چهره مرد سال بر صفحه نخست نشریه تایم نقش بست . نشریه معتبر تایم همه ساله در نخستین نشریه سال جدید میلادی  ، چهره یکی از اشخاصی که بیشترین خدمات و فعالیت را در سال گذشته انجام داده است و به یکی از خبر سازترین چهره ها تبدیل شده با شد به عنوان برترین چهره سال انتخاب می کند .


جهان پهلوان تختی درچنین روزی در سال1346هجری شمسی به طرزی مشکوک درگذشت. تختی در روز پنجم شهریور ماه سال 1309 ه ش  در خانواده‌ای متوسط در محله‌ خانی آباد تهران دیده به جهان گشود . او دو برادر و دو خواهر نیز داشت و  غلامرضا کوچکترین فرزند خانواده بود .  پدرش در اثر فقر برای تامین معاش خانواده  ناچارشد خانه‌  مسکونی خود را گرو بگذارد.شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی و همچنین مالی  فقط نه  سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند و  به دلیل علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت. تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکورد دار شرکت در المپیک ها و کسب بیشترین مدال بود.  جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است. او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی گیران نامداری را مغلوب کرد. وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود در آبان ماه سال 1345  زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک  بود . او در   المپیک 1952  هلسینکی ، مدال نقره و در المپیک 1956  ملبورن مدال طلا گرفت . وی همچنین در المپیک سال 1960  رم ،   مدال نقره را به ارمغان آورد . تختی در رقابت های  قهرمانی جهان در سال 1951  هلسینکی ،  مدال نقره ، در سال 1961 یوکوهاما ،  مدال طلا و در 1962 تولیدو  مدال نقره به گردن  آویخت . وی همچنین در بازیهای آسیایی 1958  توکیو مدال طلا  دریافت کرد  . جهان پهلوان تختی  درسال1956میلادی با فرستادن نماینده‎های شوروی سابق و آِمریکا به رده‎های دوم و سوم اعتباربیشتری برای کشتی ایران فراهم کرد. او همچنین علاوه بر عرصه ورزش ، در عرصه سیاست نیز یکی از مخالفین رژیم پهلوی بود  به همین دلیل  ساواک  اورت تحت نظر داشت. ساواک با طرح توطئه ای علیه او خواست که با کشتن وی ، مرگ او را در اذهان عمومی ، خود کشی قلمداد کند اما مردم بعد از شنیدن خبر شهادت شادروان تختی جلوی پزشک قانونی گرد آمدند و علیه رژیم شاه تظاهرات عظیمی بپا کردند. این تظاهرات به زد و خورد با پلیس انجامید . تختی را در ابن بابویه به خاک سپردند. از به یاد ماندنی ترین اقدامات شادروان تختی در جریان زلزله بوئین زهرا بود که در تاریخ جوانمردی پهلوانان ایران ثبت شده است. در این واقعه که هزاران تن از هموطنان کشته شدند تختی کمر همت بر بست و به میان مردم کوچه و بازار رفت و مبلغ کلانی برای کمک به بازماندگان این حادثه درد انگیز جمع آوری کرد. البته محبوبیت تختی میان اقشار مختلف مردم دراین کاربسیار موثر بود.

پس از شهادت آیت الله مصطفی خمینی ، فرزند امام خمینی ره  حرکت های مختلف ضد رژیم  در شهرهای گوناگون  کشور صورت گرفت  که همه این شورش ها مفهوم خاصی را به ذهن متبادر می کرد و آن زنده کردن یاد امام خمینی ره  قافله سالار انقلاب اسلامی بود . به همین دلیل عمال شاه بر آن شدند که به نوعی چهره امام خمینی ره را در میان عامه مردم مخدوش سازند و به این ترتیب دست به انتخاب خطرناکی زدند که هزینه سنگینی را نیز برای آن پرداخت کردند . به همین منظور در سال 1356 نامه ای از دفترامیر عباس  هویدا وزیر دربار محمد رضا شاه پهلوی خارج شد . پیک در بار نامه را به داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی  وقت داد و  او هم نامه را به روزنامه اطلاعات برای چاپ سپرد . در این مقاله که نویسنده آن احمد رشیدی مطلق ذکر شده است ، نویسنده به طور صریح بی حجابی را فضیلت دانسته و حجاب را  کهنه پرستی و ارتجاع سیاه معرفی کرده است . وی همچنین  به ساحت مرجع عالم تشیع ، امام خمینی ره اهانت کرده و قیام پانزده خرداد 1342 را  توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی کرده  بود . این مقاله  موجبات وقوع قیام دی ماه مردم قم را پدیدآورد که تعدادی از معترضان به شهادت رسیدند . برگزاری مجالس ختم شهدای قم در شهرهای مختلف باز سبب گسترش تطاهرات و افزایش در گیری ها و شهدا شد و در نتیجه این حرکت های خود جوش و مومنانه به انقلاب اسلامی منجر شد.

جبران خلیل جبران ششم ژانویه سال 1883 میلادی در لبنان شمالی دیده به جهان گشود . به دلیل این که پیروان ادیان مختلف در لبنان به طور مسالمت آمیز در کنار یکدیگر در حال زندگی اند ، جبران نیز در میان این ادیان مختلف به همزیستی ادیان  خو گرفت  و این امر به وضوح در میان آثار او نمایان است . مادرش کامیلا  راحمه ، جبران را از سومین شوهر خود با نام خلیل جبران حامله شد . ماریانا و سلطانا دو خواهر کوچکتر او بودند . جبران خلیل جبران در هشت سالگی به همراه خانواده اش  به آمریکا رفت و در 25 ژوئن 1895 میلادی سفری به نیویورک داشت . وی پس ازآن  برای بار دوم ،در سال 1898 به همراه خانواده اش وارد   لبنان شد . او در بین  سالهای 1898 تا 1902 در دانشگاه لبنان  به تحصیل پرداخت . پس از این که اعضای خانواده اش در سال 1902 دار فانی را  وداع گفتند او در همان سال برای دومین بار به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد . جبران در سل 1908 به پاریس سفر کرد اما پس از مدتی دوباره به آمریکا بازگشت . وی در سال 1914 در پاریس نمایشگاهی از آثار نقاشی خود را برپا کرد .  او در سال 1918 میلادی نخستین مجموعه شعرش را با نام دیوانه به زبان انگلیسی منتشر کرد . پیش قراول (1920 )  ، پیامبر (1923 ) ، شن و کف ( 1926 ) ، مسیح پسر انسان (1928 ) از دیگر آثارادبی  او به زبان انگلیسی است . ارواح عاصی  (1908 ) ، بالهای شکسته (1912 ) و یک اشک ویک لبخند  ( 1914 ) از عناوین مهمترین آثار او به زبان عربی هستند . وی در حوزه علوم روانشناختی نیز آثار گرانسنگی از خود به جای نهاده است  که از میان آنها می توان به زمین خدایان (  1931 ) و باغ پیامبر (1933 ) میلادی اشاره کرد . این عارف شاعر در دهم آوریل سال 1931 میلادی در سن چهل و هشت سالگی در نیویورک بر اثر سرطان در گذشت. بسیاری از آثار خلیل جبران خلیل به فارسی بر گردانیده شده اند . به دو نمونه  از آثار وی توجه فرمایید:

 از من می پرسید که چگونه دیوانه شدم؟ چنین روی داد: یک روز، بسیار پیش از آن که خدایان بسیار به دنیا بیایند، از خواب عمیقی بیدار شدم و دیدم که همه نقابهایم را دزدیده اند. پس بی نقاب در کوچه های پر از مردم دویدم و فریاد زدم « دزد، دزد، دزدان نابکار.» مردان و زنان بر من خندیدند و پاره ای از آنها از ترس من به خانه هایشان پناه بردند. هنگامی که به بازار رسیدم، جوانی که بر سر بامی ایستاده بود فریاد برآورد «این مرد دیوانه است.» من سر برداشتم که او را ببینم؛ خورشید نخستین بار چهره برهنه ام را بوسید. نخستین بار خورشید چهره برهنه مرا بوسید و من از عشق خورشید مشتعل شدم، و دیگر به نقابهایم نیازی نداشتم.

بخشی از کتاب" دیوانه "

آنگاه المیترا باز به سخن در آمد و گفت درباره زناشویی چه می گویی، ای استاد؟ و در پاسخ گفت: به یکدیگر مهر بورزید، اما از مهر بند مسازید. بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روحهای شما. جام یکدیگر را پر کنید، اما از یک جام منوشید. از نان خود به یکدیگر بدهید، اما از یک گرده نان مخورید. با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید، ولی یکدیگر را تنها بگذارید، همانگونه که تارهای ساز تنها هستند، با آن که از یک نغمه با ارتعاش در می آیند. د ل خود را به یکدیگر بدهید، اما نه برای نگهداری. زیرا که تنها دست زندگی می تواند دلهایتان را نگه دارد. در کنار یکدیگر بایستید، اما نه تنگاتنگ: زیرا که ستونهای معبد دور از هم ایستاده اند،و درخت بلوط و درخت سرو در سایه یکدیگر نمی بالند.                                 

بخشی  از کتاب" پیامبر


 در چنین روزی در سال 1334 ه ش   مجلس شورای ملی ایران   اختیارات دکتر میلسپو مستشار مالیه ایران را   لغو کرد .  وی نه  روز بعد پس از اعلام استعفای خود ازاین سمت ،  به آمریکا بازگشت . سر آرتور چستر میلسپو یکی از میسیون هایی بود که در سال 1922 میلادی وارد ایران شد . وی به نوعی نشانگر ارتباط خاندان نخست وزیر ایران اسدالله علم با امپریالیسم آمریکا بود .


در چنین روزی در سال 1838 میلادی ساموئل مورس اختراع خود را با نام تلگراف به جهانیان عرضه کرد . ساموئل مورس مخترع آمریکایی ، دستگاهی ابداع کرد  که به وسیله آن می توانست یک پیام را با کمک جریان الکتریسیته انتقال دهد. بعدها تلگراف توسعه بیشتری پیدا کرد  وانواع مختلف آن به شکلهای گوناگون به بازارآمد.   قدیم ترین سیستم ارتباطی ، تلگراف مورس بود. اولین جمله ای که به وسیله این سیستم مخابره شد ، عبارت بود از : اوه !  پروردگار چه کارهای شگفتی دارد ؟!  در سال 1865 میلادی , به دعوت ناپلئون سوم , نمایندگان بیست کشور جهان درپاریس اجتماع کردند  واولین قرارداد بین المللی ارتباطی به نام ( اتحادیه بین المللی تلگراف ) را تصویب کردند و در همان سال ، نخستین آیین نامه  بین المللی تلگراف را نیزبه تصویب رساندند. در ایران در اواخر سال 1303 در دویست هزار متر مربع زمینهای قصر قاجار مقدمات راه اندازی تلگراف بی سیم توسط وزارت جنگ فراهم شد. و نخستین دکل موج بلند به ارتفاع 120 متر که هنوز (1379) پایه ان موجود است نصب گردید .


در چنین روزی در سال 1412 میلادی ژاندارک در دومرمی فرانسه به دنیا آمد . ژاندارک دختر دهقانی است که  بعدها به چهره مشهور و  مقدس  فرانسه  تبدیل شد   . وی در دوران تسلط انگلیسی ها بر فرانسه مردم این کشور را به قیام فراخواند و فرانسویان به تحریک او دشمن را شکست دادند  . او خود سرانجام  اسیر انگلیسیها شد . در سال  1431 به جرم پوشیدن لباس مردانه و جادوگری او را سوزاندند.  ژاندارک اکنون   به چهره ای تاریخی در میان مردم فرانسه و جهان تبدیل شده است .


در چنین روزی در سال  1900 میلادی بوئر ها (هلندی های  آفریقای جنوبی )  پایگاه نیروهای بریتانیا  در منطقه لیدی اسمیت را مورد حمله خود قرار دادند . در این حمله  بیش از یک هزار انگلیسی  کشته  یا زخمی شدند.


تئودور روزولت ،  فردی  که نبرد معروف تپه سان‌ نوان در کوبا را رهبری کرد و به عنوان قهرمان جنگ 1898 اسپانیا ـ آمریکا شناخته شد در چنین روزی در سال 1919 میلادی دار فانی را وداع گفت . وی  ایالات متحده را به یک قدرت امپریالیستی صاحب سرزمین‌های مختلف در اطراف جهان مبدل نمود. او مردی بود که در مورد  قدرت و بهره‌ برداری از آن  تردیدی به خود راه نمی‌داد. روزولت با افتخار اعلام می‌کرد: «همه نژادهای بزرگ و برتر، نژادهای جنگجو بوده‌اند» و « فتوحات صلح هرگز به بزرگی فتوحات جنگ نیست.»


در چنین روزی در سال 1488 میلادی هسوس شاعر مشهور  آلمانی دیده  به   جهان گشود ." سیلوی " عنوان مهمترین اثر اوست .


رادولسکو  رمان نویس مشهور رومانیایی در چنین روزی در سال 1802 میلادی به دنیا آمد ." گراماتیکا" عنوان مهمترین اثر اوست .


 در چنین روزی در سال 1859 میلادی الکساندر فیلسوف انگلیسی دیده به جهان گشود . " قانون اخلاق و پیشرفت"  عنوان مهمترین اثر اوست .


 در چنین روزی   در سال 1935 میلادی  بی بیکر  نمایشنامه نویس آلمانی دار فانی را وداع گفت . "فن نمایشنامه نویسی " عنوان مهمترین اثر اوست . وی به هنگام مرگ 68 سال داشت .

همه ساله چنین روزی به عنوان روز کودکان در اروگوئه گرامی داشته می شو د .


همه ساله چنین روزی به عنوان روز عیدی پس از سال نو میلادی در اسکاتلند مشهور است . در این  روز خانواده ها با دیدار یکدیگر ، به همدیگر عیدی می دهند .