بنا بر روایاتی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی در چنین روزی در سال 672 ه ق (1273 میلادی) در قونیه در گذشت .جلال الدین محمد بلخی در ششم ربیع الاول سال 604هجری قمری در شهر بلخ متولد شد. اجدادش همه از مردم خراسان بودند. پدرش بهاالدین ولدبن ولد نیز محمد نام داشت و سلطان العلما خوانده می شد. مولانا در هجده سالگی ، در شهر لارنده ، به فرمان پدرش با گوهر خاتون ، دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد. وی در بیست و چهار سالگی بنا به وصیت پدر ، دنباله کار او را گرفت و به وعظ و ارشاد پرداخت. دیری نگذشت که سید برهان الدین محقق ترمذی به روم آمد و جلال الدین از تعالیم و ارشاد او برخوردار شد. شیدایی مولانا زمانی آغاز شد که او با شمس تبریزی آشنا گشت . اما شیفتگی مولانا به شمس را عده ای بر نتافتند و به بدگویی از شمس تبریزی مشغول شدند . به سعایت برخی از شاگردان مولانا و همچنین بد رفتاری آنان با شمس ، شمس از قونیه رفت . پس از رفتن شمس حال مولانا دیگر گون شد و مریدان وشاگردانش از رفتاری که نسبت به شمس داشتند پشیمان شده و در صدد یافتن شمس در دمشق بر آمدند . شمس پس از حدود پانزده ماه ، روانه قونیه شد .اما این بار نیز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر برای همیشه از قونیه غایب گردید . مولانا پس از جستجوی بسیاردرباره پیرو مراد خود،ازیافتن وی نا امید شد . بسیاری از شعرهای دیوان شمس در حقیقت گزارش همین روزها و لحظات عاشقی اوست . علاوه بر غزلیات شمس ، مولانا مثنوی معنوی را در شش دفتر خلق کرد که یکدوره تفسیر قرآن کریم به نظم است . فیه ما فیه نیز اثر منثور مولانا است. آن عارف نامی سرانجام در سال 672 ه.ق هنگام غروب آفتاب ، بدرود حیات گفت. مرگش بر اثر بیماری ناگهانی بود که طبیبان از علاجش درمانده بودند. خرد و کلان مردم قونیه از هر مذهب ومرامی در تشییع جنازه او حاضر بودند. مرقد او هم اکنون به زیارتگاهی درقونیه ترکیه تبدیل شده است . از مکتب عرفانی مولانابه "مولویه " یاد می شود که رکن اصلی آن را سماع تشکیل می دهد . پیروان مولانا هر سال در همین ایام بر مزار وی گرد می آیند و مراسم سماع با شکوه برگزار می کنند و از سراسر جهان برای تماشای این مراسم وحظ معنوی به قونیه می روند .