فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۱۶ اردیبهشت
    • 5 May
    • ٢٦ شوال

در چنین روزی در  سال 1267 هجری قمری  مدرسه  دارالفنون  به سبک مدارس اروپایی تاسیس شد.  این مدرسه   به فرمان امیر کبیر، صدراعظم ایران، بنیان نهاده شد.  دارالفنون نخستین تجربه ایرانیان درتاسیس مدارس  به سبک جدید و درقالبی منظم بود. این مدرسه ابتدا با شش استاد اتریشی دررشته‎های مهندسی، توپخانه، سواره نظام، معدن شناسی، طب، جراحی تشریح، علوم طبیعی و داروسازی آغازبه کارکرد. در دوره نخست این مدرسه یکصد و پنج نفر مشغول به تحصیل شدند .  مدت تحصیل این مدرسه  شش تا هفت سال و  تحصیل درآن  رایگان بود . در ارتباط با انگیزة تاسیس دارالفنون، دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: برخی معتقدند که رفع مشکلات دولت و یا فراگیری بعضی علوم غیر متداول در جامعه وقت ایران انگیزة تاسیس بوده است .  بعضی دیگر معتقدند که دارالفنون، در راستای نیازهای  جامعه جدید ایرانی طراحی شده است. اشاعه علوم جدید ، دگرگونی در ساخت و نگرشهای فرهنگی ، بوجود آمدن قشرمتوسط  تحصیلکرده، ایجاد دوگانگی در کادر دیوان سالاری کشور و تضاد گرایشهای سنتی و نو، تحول در نگرشهای سیاسی و بوجود آمدن انتظارات تازه  سیاسی و اجتماعی از جمله  آثار تاسیس دارالفنون در ایران  است . دارالفنون دیری نپایید  و پس از چندی از میزان اعتبارات دولتی برای پرورش دانشجویان و کارشناسان علوم و فنون و پژوهشهای آزمایشگاهی کاسته شد و دارالفنون به یک مدرسة متوسطة معمولی تبدیل گردید. در دورة قاجار مدارس مختلف دیگری قبل و بعد از دارالفنون  چون  مدرسه عالی فلاحت ، مدرسه‌ حقوق، مدرسه طب،‌ دارالمعلمین عالی، مدرسه تجارت ، مدرسه عالی علم سیاسی ، مدرسه دامپزشکی تاسیس شد ند اما دارالفنون نخستین مدرسه به سبک غربی بود . 


در چنین روزی در سال 1340 ه ش نخست وزیری علی امینی در ایران آغاز شد .علی امینی از نیروهایی بود که وابستگی او به ایالات متحده آمریکا محرز شده  است . از اتفاقات مهم دوره او ایجاد سیاست اصلاحات ارضی بود که قصد داشت به کمک این شیوه از بار سیاسی و اقتصادی مالکان و تاحدود زیادی نیروهای سیاسی چپ   در کشور بکاهد . چراکه شاه معدوم تصور می کرد در این صورت نیروهای  کار از روستا ها به در خواهند آمد . با این حال سیاست اصلاحات ارضی نا موفق می نمود . چرا که علاوه بر افزایش طبقه متوسط شهر نشین بسیاری از روستاییان را همچنان از داشتن زمین و علاوه بر آن کار کشاورزی محروم ساخت .

درچنین روزی در  سال1358هجری شمسی شوراى فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در اولین اطلاعیه خود
وظایف کلى سپاه را به شرح زیر اعلام کرد:
1 - کمک به اجراى امور انتظامى ، امنیتى و کنترل تعقیب و دستگیرى عناصر ضد انقلاب .
2 - مبارزه مسلحانه علیه جریانهاى مسلحانه ضد انقلاب .
3 - دفاع در برابر حملات و اشغالگرى هاى عوامل یا قواى بیگانه در داخل کشور.
4 - همکارى و هماهنگى مؤ ثر با نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى ایران مطابق آیین نامه هاى مربوطه .
5 - تربیت و آموزش اخلاقى ، ایدئولوژیکى - سیاسى و نظامى کادرهاى سپاه .
6 - کمک در اجراى دستورات انقلاب اسلامى و دادگسترى دولت جمهورى اسلامى .
7 - حمایت از نهضتهاى رهایى بخش و حق طلبانه مستضعفین جهانى تحت نظارت رهبرى انقلاب .
8 - مشورت و استفاده از نیروهاى انسانى و تخصص سپاه به هنگام بروز بلایا و حوادث غیر مترقبه و کمک به پیشبرد طرحهاى عمرانى دولت جمهورى اسلامى ایران ، به منظور استفاده هر چه بیشتر از نیروى پاسداران .

حضرت امام خمینى ره نیز در سوم شعبان سال 1399  به مناسبت ولادت امام حسین ع در پیامی  سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.
بسم الله الرحمن الرحیم
روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسدارى از مکتب مترقى اسلام است به عموم هم میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبریک عرض و بحق باید این روز معظم را روز پاسدار بنامیم روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است ، پاسدارى که هرچه داشت ، در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوت بنى امیه نجات داد... اگر فداکارى پاسداران عظیم الشان اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان رژیم بنى امیه و رژیم ظالمانه آن وارونه معرفى مى شد و زحمات نبى اکرم ص و اصحاب فداکارش به هدر مى رفت .
هان اى پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامى ! به امام امت و پاسداران قرآن کریم و اسلام عزیز اقتدا نموده ، حق پاسدارى از انقلاب اسلامى را به خوبى ادا کنید و از این منصب بزرگ که منصب انبیاى عظام و اولیاى خداوند تعالى است به خوبى حفاظت کنید...

همه ساله چنین روزی به عنوان روز جهانی ماما در  سراسر جهان گرامی داشته می شود .

در چنین روزی در سال 1883 کارل مارکس فیلسوف مشهور آلمانی به دنیا آمد . وی در سن 64 سالگی در گذشت .کارل مارکس فیلسوف بر جسته آلمانی با آثار خود در  جهان انقلابی را به وجود آورد که تا نامش را برای زمانهای مختلف ماندگار کرده است . « مانیفست» و « سرمایه »   عناوین مهمترین آثار  اویند . مانیفست به عنوان یک سند تاریخی سالها به عنوان تنها راه درمان آلام بشری در میان احزاب چپگرا  تبلیغ می شد . مارکس و انگلس در این بیانیه ضمن تاکید بر الغای  مالکیت خصوصی اراضی و وسائل تولید ، بر رایگان شدن آموزش و پرورش ودرمان تاکید داشتند  .
مارکس در ابتدای مانیفست چنین می نویسد  : تاریخ تمام جوامعی که تاکنون وجود داشته ، تاریخ مبارزات طبقاتی است. آزاده و بنده، خاص و عام، ارباب و رعیت، استادکارو شاگرد و  ظالم و مظلوم پیوسته در برابر یکدیگر صف آرائی کرده، به کشمکشی، گاه مخفی و گاه آشکار، بی وقفه، ادامه داده اند؛ کشمکشی که یا به تجدید سازمان انقلابی سراسر جامعه انجامیده یا به انهدام جمعی طبقات متخاصم.در اعصار اولیه تاریخ، تقریباً در همه جا، به تقسیم بندی پیچیده  اجتماع به صنوف مختلف، و درجه بندی چندین لایه ای از مقامات اجتماعی بر می خوریم.
او در جای دیگر در توصیف جامعه بورژوازی می گوید : جامعه  جدید بورژوائی، که از میان ویرانه های جامعه  فئودالی سر بر کشیده، تخاصمات طبقاتی را کنار نگذاشته است. این جامعه فقط موفق شده است که طبقات جدید، شرایط جدید ستم کاری و اشکال جدید مبارزه را جانشین طبقات، شرایط و اشکال کهنه بکند. با وجود این عصر ما، یعنی بورژوازی، دارای ویژگی بارز است خاص خود: این عصر تخاصمات طبقاتی را تسهیل کرده است. بطور کلی جامعه، بیش از پیش، به دو اردوگاه بزرگ متخاصم، یعنی به دو طبقه ی بزرگ که مستقیماً رویاروی یکدیگر ایستاده اند، تقسیم می شود: این دو طبقه عبارتند از بورژوازی و پرولتاریا. از میان رعایای قرون وسطی، شهرنشینان آزاد شده  نخستین شهرها برخاستند. از میان این شهرنشینان، نخستین عناصر بورژوازی پدیدار شدند. دستگاه فئودالی صنعت که در سایه  آن تولید صنعتی در انحصار صنوف در بسته بود، دیگر تقاضاهای روزافزون بازارها جدید را بر طرف نمی کرد. سیستم کارگاهی جای سیستم قبل را گرفت. استادکاران بوسیله ی طبقه ی متوسط کارگاهی به کنار رانده شدند؛ تقسیم کار بین صنف های مختلف بهم پیوسته، در برخورد با تقسیم کار در هر کدام از کارگاه ها جداگانه، از میان رفت. در همان زمان، بازارها به رشد خود ادامه دادند و میزان تقاضا همچنان بالا رفت. حالا دیگر حتی کارگاه هم تکافو نمی کرد. دیری نگذشت که بخار و ماشین تولید صنعتی را دگرگون کرد. جا ی کار کارگاهی را صنعت غول پیکر جدید، و جای طبقه ی متوسط صنعتی را ملیونرهای صنعتی، رهبران ارتش های کامل صنعتی، یعنی بورژواهای جدید، گرفتند...
بورژوازی نمی تواند بدون دگرگون کردن دائمی ابزار تولید، و در نتیجه دگرگون کردن مناسبات تولید، و توأم با آنها، دگرگون کردن مناسبات کل اجتماع، به حیات خود ادامه دهد. بر عکس، حفظ شیوه های کهنه  تولید بصورت تغییر نیافته اش، اولین شرط ادامه  حیات برای همه ی طبقات صنعتی پیش از بورژوازی بود. دگرگون سازی دائمی تولید، متلاشی کردن بی وقفه  تمام مناسبات اجتماعی، شک و تردید پایان ناپذیر و هیجان، عصر بورژوازی را از تمام اعصار قبلی متمایز می کند. تمام مناسبات پایدار و منجمد، با سلسله تعصبات و اعتقادات قدیمی و قابل احترام خود، در برابر بورژوازی از بین می روند، و کلیه ی مناسباتی که به تازگی بوجود آمده اند، پیش از آنکه قوام بگیرند، کهنه می شوند. آنچه قرص و محکم است بدل به باد هوا می شود، آنچه مقدس است به کفر می انجامد، و بشر سرانجام مجبور است با حواس جمع، با شرایط واقعی زندگی خود، و مناسبات خود با هم نوعش، روبرو شود. مارکس در مانیفست بیان می دارد" به جای جامعه کهن بورژوازی با طبقات و تناقضات طبقاتیش اجتماعی از افراد پدید می آید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است".
در بررسی مفهوم  ایدئولوژى  باید به سراغ نظریه مارکس رفت .   ژرژ گورویچ  در باره مفهوم ایدئولوژی  و بویژه در مانیفست می نویسد: واژه ایدئولوژى، چنان به کار رفته که گویى معناى آن از معانى قبلی اش وسیعتر است; زیرا مفهوم این واژه، در نوشته مذکور [ بیانیه مانیفیست ]، همه علوم انسانى را به همین عنوان در برمی گیرد . خصوصا علوم اجتماعى (اقتصاد سیاسى و تاریخ تا آنجا که به شیوه مارکسیستى مطرح نشوند، جزء این  علوم اند ) برنامه ها و بیانیه هاى احزاب سیاسى متفاوت و بالاخره تصورات عقاید، واکنشهاى روانشناختى و تمایلات طبقاتى متفاوت، همه از مقوله ایدئولوژى به شمار می روند .  مارکس، همه آثار فرهنگى را، به عنوان فرهنگى بودن (مانند حقوق اخلاق، زیباشناختى، زبان فلسفه و علم)، همه مسلکها و موضعگیرى هاى اجتماعى و سیاسى، همه محصولهاى ذهنى و همه حالها و کردارهاى روانى که معرف خصلت، آگاهى طبقاتى یا آگاهى فردىاند، جزو ایدئولوژى مى داند . در نظر او فقط یک چیز استثناست: فقط اقتصاد سیاسى مارکیستى که تا حد عمل دقیق، ترقى کرده و همراه با علوم طبیعى از حوزه ایدئولوژى بیرون است .


در چنین روزی در سال 1821 میلادی ناپلئون بناپارت بعد از گذشت  شش سال تبعید در جزیره سنت هلن   در گذشت. پس از تشکیل مجلس قانون‌گذاری و  کنوانسیون و  تصویب قانون اساسی جدید در فرانسه یعنی در  سال هشتم انقلاب فرانسه ، مجلس مؤسسان به انتقال قدرت  به ناپلئون بناپارت بعنوان کنسول اول اقدام کرد . ناپلئون پس از در یافت قدرت به کشور گشایی مشغول شد و جنگ های مختلفی با بلاد مختلف دنیا به راه انداخت که از آن میان می توان به لشگرکشی به روسیه  اشاره کرد . وی  پس از حکومت صد روزه و شکست در واترلو،  برای همیشه از صحنه سیاسی فرانسه طرد شد.پس از او با بازگشت قدرت به خاندان بوربون‌ها، به ترتیب  لویی هیچدهم ، شارل دهم  و لویی فیلیپ بر فرانسه  حکومت کردند .


در چنین روزی در سال1913میلادی ، نیروهای نظامی فرانسه  کشور گینه را به اشغال خود در آوردند . گینه درسال1946میلادی به  استقلال دست یافت . گینه کشوری است نیمه کوهستانی که در غرب منطقه استوایی آفریقاو  در ساحل اقیانوس اطلس مابین ساحل عاج و سنگال قرار دارد . مساحت آن تقریبا معادل یک هفتم ایران است . نژاد مردم این کشور سیاه و زبان رایج در میان آنان فرانسوی و محلی است . بیشتر اهالی این کشور پیرو دین اسلام اند . نوع حکومت  گینه جمهوری است .
این کشور  در دوازدهم دسامبر همان سال به عضویت سازمان ملل متحد در آمد . پایتخت آن بندر کوناکری نام دارد. واحد پول آن فرانک محلی است .


درچنین روزی در  سال1955میلادی  ،  جمهوری فدرال آلمان استقلال خود را اعلام کرد . این اتفاق ده سال پس از پایان جنگ جهانی دوم رخ می داد . در سال 1990 میلادی دو آلمان بایکدیگر متحد شدند . به طور  خلاصه می توان گفت  از بین رفتن مرزهای ارزشی که درقالب دو بلوک شرق و غرب ظهور یافته بود و  روی گردانی  کشورهای اروپای شرقی از سلطه کشور شوروی سابق به  برداشته شدن مرز افتراق دوآلمان و حذف دیوار برلین منجر شد . این تغییر و تحولات موجب شد دوره نظام دو قطبی شکل یافته بعد از جنگ جهانی دوم به اتمام رسد . دیوار برلین  درسال  1961 احداث شد. در این زمان جدایی آلمان شرقی و غربی امری  همیشگی به نظر می‌رسید. اما باظهور پروستاریکا و  فرو پاشی کمونیسمی که بیش از هفتاد سال اندیشه های خود را در جهانی دو قطبی تزریق می کرد دو آلمان زمان را مغتنم شمردند و در مسیر اتحاد بر آمدند. خاطره فروریختن دیوار برلین خاطره ای است که هیچ یک از اروپاییان آ ن را  فراموش نخواهند کرد . در حقیقت این اتحاد را نظام کمونیستی آلمان شرقی ، وابسته به بلوک شرق یا سوسیالیستی انتخاب نکرد بلکه جریان تحولات تاریخی آن را تحمیل کرد زیرا دیگر این رژیم در دنیایی که دروا زه های آن باز بود ، نمی توانست جایگاهی داشته باشد چنان که همتایان این نظام نیز به سرنوشت مشابه دچار شدند.اکنون برلین به جای بن پایتخت آلمان واحد است.

در چنین روزی در سال 2000میلادی احمد نجدت سزر به عنوان رییس جمهور ترکیه از سوی مردم این کشور انتخاب شد .


درچنین روزی در  سال1981میلادی ، بابی ساندزشاعر و مبارز مشهور ایرلندی پس ازهفته ها  اعتصاب غذا در زندانهای انگلستان در گذشت . بر اثر  مرگ این شاعر و نماینده‌ مردم ایرلند بسیاری از مردم انگلستان دست به اعتصابات گسترده ای زدند . بابی ساندز به همراه نه  هم‌راه‌اش، یکی بعد از دیگری در راه آزادی وطن خود جان باختند.